عشق و محبت

عشق و محبت

آیا عشق مولود زیبائی است ؟

آیا درک زیبائی های یک پدیده منوط به این است که برای من منفعت داشته باشد؟

آیا بین منفعت و درک زیبائی نسبتی هست ؟

اصلاً‌ چرا من دوست  می دارم ؟

5 نظریه در مورد عشق وجود دارد:

 

1-  عشق انسان به خودش ( آدمها عاشق خودشان هستند)

2- عشق به خانواده ، اولاد ، وطن

3-  عشق به انسان (دوست داشتن بدون منفعت ،‌ کسی که احسان می کند را دوست داریم ،‌ مثلا مادر ترزا را دوست داریم ، مثل او نیستیم ولی دوستش داریم ،‌انسان کارخوب را دوست می دارد ولو کافر باشد)

4- عشق به جمال ( زیبا را چون زیبا هست دوست دارم )

اگر عشق بدلیل زیبائی باشد ، مطالبه در آن نیست. اگر عاشق جمال شد ، نباید مطالبه ای داشته باشد و گرنه عاشق خودش است . چون برای خودش می خواهد.

دوست می دارم زیبائی را ،‌ بعد از رسیدن به او ممکن است به لذائذ دیگر هم دست پیدا کنم که دیگر به دلیل زیبائی نیست.

5- سنخیت و روابط روحی ( گاهی دلیل عشق ، ‌نه زیبائی است ، نه خودخواهی ومنفعت و نه احسان . بدلیل مشترکات روحی است که باهم دارند. ( ممکن است در عالم ذر باهم بوده اند.)) که مشکل ترین نوع ادراک زیبائی است .

عالی ترین نوع عشق ، عشق به جمال است ،‌در درجه بعد عشق به احسان ،‌بعد عشق به اولاد و... و پائین ترین سطح ، عشق به خود است.

هر 5 نوع عشق بر می گردد به عشق به کمال . انسان چون هست است (وجود دارد) ،‌ هرچه هستی است را دوست می دارد.

حب ذات ،‌به ذات ذاتی است اما حب اولاد ذاتی نیست.


شما نظریه دیگری می شناسید؟




زیبائی

کلاس آقای حیدری (مقدمات نهج البلاغه ‌/ انسان شناسی)

تشکیل شده در محل مجموعه امام صادق (ع) میبد

سایت مجموعه امام صادق (ع) میبد  www.sheshom.net

 

مبحث زیبائی

لذت محصول مواجهه با زیبائی است .

همینطور که پدیده های اطراف ما دارای اجزای تکوینی هستند ،‌دارای اجزای صوری نیز هستند . وقتی بین اجزاء تکوینی حساب و کتابی وجود دارد بین اجزاء صوری هم این تناسب و تقارن وجود دارد.

چند نظریه در مورد زیبائی وجود داره :

-         اگر زیبائی تقارن و توازن در اجزاء ثابت باشد جاذبه اش را از دست می دهد.

-         جهان در حال حرکت است ،‌پس اجزائش  هم در حال حرکت است . پس هر روز چشمی می خواهد که زیبائیش را درک کند.

-         چون نیاز داریم آن را زیبا می بینیم و و قتی نیازمان برطرف شد ، زیبائیش برایمان تمام می شود.

 

 

ادراک زیبائی یک تفاعل و تعاطی می خواهد دوطرفه است : من باید با او ارتباط برقرار کنم تا زیبائی اش را درک کنم .

زیبائی برای همه و همیشه قابل درک نیست. . لذت محصول احساس زیبائی است .

کسی ممکن است از کشتن انسان یا حیوانات لذت ببرد.

همیشه از زیبائی لذت نمی بریم ، زشتی و زیبائی طرفینی است . هم باید زیبا باشد و هم من باید با آن ارتباط برقرار کنم.

 

 

ارتباط بین عزت و جمال در " یا من له العزة و الجمال" :

خداوند چون جمیل است جلیل است .

جمال مولود زیبائی است ،‌زیبائی مولود کمال است و هر جا جمال هست شکوه و عظمت هم هست .

هرکس زیبائی ها را درک کند جمال خدا را پاس می دارد. (در پاسخ به چرا نماز می خوانیم ؟)



هنوز اجازه انتشار مطالب کلاس رو نگرفتم  ‌ بزودی اجازه شو میگیرم امیدوارم ادامه دار بشه ...  چون مطالب بسیار ارزشمندی مطرح میشه .