مناظره بهلول با ابوحنیفه


در کتاب مجالس المومنین آمده است:
بهلول بن عمرو کوفی از دانشمندان زیرک و زبر دست و نکته سنج عصر امام صادق ـ علیه السّلام ـ و امام کاظم ـ علیه السّلام ـ بود، او برای این‌که قاضی هارون الرّشید نشود، خود را به دیوانگی زد، تا هارون از او منصرف شده و مقام قضاوت را به او واگذار ننماید.

او اهل مناظره بود و با استدلال و لطائف بسیار ظریف، پوچی عقائد انحرافی مخالفان را آشکار می‌نمود، یکی از مناظرات او این بود که:

او شنیده بود ابوحنیفه (رئیس مذهب حَنَفی) در درس خود گفته است: «جعفر بن محمّد (امام صادق ـ علیه السّلام ـ) سه مطلب را گفته، ولی من هیچ‌کدام از آن‌ها را قبول ندارم و آن‌ها را نمی‌پسندم، و آن سه مطلب این است:
1
ـ «شیطان به وسیله آتش، عذاب خواهد شد، و این درست نیست زیرا شیطان از آتش آفریده شده، و چیزی که از سنخ آتش است به وسیله آتش، اذّیت نمی‌شود.

2
ـ «خدا دیده نمی‌شود»، با این‌که هر چیز موجودی، به‌ناچار قابل دیدن است.

3
ـ «کارهائی که بندگان انجام می‌دهند خودشان با اختیار خود، آن‌ها را انجام می‌دهند»، با این‌که آیات و روایات برخلاف این قول است و کارهای بندگان را به خدا نسبت می‌دهند (ما در کارها مجبوریم نه مختار).

بهلول کلوخی از زمین برداشت و بر پیشانی ابوحنیفه زد، ابوحنیفه در مورد بهلول، نزد هارون شکایت کرد، هارون دستور داد بهلول را حاضر کردند و او را سرزنش نمود.

بهلول در آن مجلس، به ابوحنیفه گفت:

1
ـ درد جای کلوخ را که ادّعا می‌کنی به من نشان بده که بنگرم و اگر نشان ندهی پس در عقیده خود که می‌گوئی هر چیز موجودی، دیدنی است، خطا می‌کنی،

2
ـ تو می‌گوئی جنس موجب آزار جنس نخواهد شد، تو از خاک آفریده شده‌ای بنابراین نباید کلوخی که از خاک است، به تو آسیب رسانده باشد.

3
ـ وانگهی من گناه نکرده‌ام، چرا که به عقیده تو کارهائی که از بنده سر می‌زند، فاعل آن خدا است، بنابراین خدا تو را زده است نه من!!».

ابوحنیفه ساکت شد و در حالی که شرمنده شده بود، از مجلس برخاست و فهمید که ضربه بهلول به‌خاطر پاسخ به عقائد بی‌اساس او بوده است.[5]

بهلول تا آخر عمر در همین وضع به سر برد، تا طاغوت‏های عبّاسی از وجود او سوء استفاده نکنند. او از همین وضع ساختگی خود، بر ضدّ طاغوت‏ها استفاده بسیار کرد و با طنز و مزاح و شیوه‏های گوناگون به افشاگری پرداخت.
این عالم عاقل در سال 192 هجری درگذشت.(6)مقبره او در بغداد قرار دارد و سنگ قبری به تاریخ 501 قمری لقب او را «سلطان مجذوب» نوشته‌است.

پی نوشتها:
1-
خیرالیدن زرکلی، الأعلام،ج‏2،ص:77
2-
حمدالله مستوفی، تاریخ‏گزیده، ،ص:637.
3-
بهجة الآمال، ج 2، صص 435 ـ 436.
4- "
دانش‏نامه جهان اسلام"، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1377، ذیل "بهلول"
5-
مجالس المؤمنین، ج 2، ص 419 ـ بهجه الآمال، ج 2، ص 436، نشر بنیاد فرهنگی اسلامی.
6-
ابن کثیر، البدایةوالنهایة،ج‏10،ص:208.

نظرات 2 + ارسال نظر
رز یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ق.ظ http://acme.blogsky.com

بهلول در عین عاقلی
و ما در عین جنون خود را فرزانه می دانیم

آرشید شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ب.ظ http://arshid.blogsky.com/

سلام
روح بهلول شاد که چه زیبا از مرادش امام صادق (ع) خط گرفت و تا پایان با اعمال و افکارش ذهن و جان بظاهر عاقلان را جلا داد ...

بسیار سپاسگزارم از این مطلب زیبا
و تامل برانگیز .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد