زمان کوتاه رهائی

غروب جمعه را انگار خدا آفریده است تا آئینه همه دردهای زخم های شیعیان باشد. 

رنج سالها غربت از امام .

زخم سالها یتیمی امت .

با این همه ، غروب دلگیر آدینه با همه غمزدگیش انگار لبریز از معرفت است .

آشفتگی روح را ، عصر جمعه به وضوح حس می کنیم . روحی که مدام تحملمان می کند.

زمینی بودنمان را ، غرق بودنمان در دنیا را و در بند اسارت بودنمان را.

تا آسمانی ترین بخش هستی فرود می آبد و او که از جنس آسمان است در زمین خاکی آشفته می شود و عصر جمعه انگار ، زمان کوتاهی برای رهائی روح است.

دلت از دنیا می گیرد. از دنیائی که پراست از زیبائی های دروغین و دلت پر می زند به سوی حقیقت .

غروب جمعه ، آئینه دل ، تنگ توست. 

تا در آن محکش بزنی که تا کجا عاشق است و منتظر.

عصرجمعه عشقی در دلت موج  می زند و حسرتی عمیق . دوری از امام در دلت تیر می کشد...

حالا با  تمام وجودت زمزمه می کنی . أین بقیه الله ...

نظرات 4 + ارسال نظر
آنا شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

سلام و از حضورتان سپاس

سلام برشما

رویای تغییر یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ق.ظ

سلام دوست عزیز !
چه قدر حیفست که مهدی (عج) باشد و ما نباشیم و
بیش تر از آن چه سخت است که او باشد من و من های دگری بی او باشیم و تنها فریاد یالیت هایمان گوش زمانه را پر کند؟
او بیاید و من با اسباب بازی های دنیا مشغول باشم که ...

سلام ...
و امان از لحظه های غفلت...

تشکر از حضورتون .

صهبانا یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ب.ظ http://sahbana.ir

من و دلگیری ایام که با یار نرفت ...
ای خوش آن جمعه ی موعود که یارم آید ...

صهبانا سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://sahbana.ir

سلام
ممنون از این دلنوشته ی زیبای شما ... انشاءالله که دستگیر روز نیازمان باشد...
سلامت و رستگار باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد